سر به روی شـــانه های مهربانت مــی گذارم ...
سر به روی شـــانه های مهربانت مــی گذارم
عُقده ی دل مــی گشاید گـــریه ی بـی اختیارم
از غــم نا مــردمی ها بغض ها در سینه دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوســت دارم
+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم اسفند ۱۳۸۶ ساعت توسط مدیر وبلاگ {سید محمد}
|
سلام خدمت شما عزیزان