زندگی را دوست دارم ...
زندگی را دوست دارم در کنار راه دوست
زندگی را دوست دارم در کنار راه دوست
تو اونجا و من اینجا امان از درد دوری
من ماندم و رویا ها نه شوق و نه سروری
امان از درد دوری امان از درد دوری
دور از تو من ندارم نه شور و نه غروری
آه ای خدای عالم تا کی غم صبوری
امان از درد دوری امان از درد دوری
هجرت اجباری اگه از تو جدا کرده منو
خیال نکن که لحظه ای عشقت رها کرده منو
همش به خود امید میدم به طفل دل نوید میدم
میگم تموم شد حادثه فصل رهایی می رسه
امان از درد دوری امان از درد دوری
دور از تو لاله غمت در دل من شکفته
اشک هام غم هامو به همه دونه به دونه گفته
خدا میدونه بی تو من یه روز خوش ندیدم
گریه کرده هر کسی که قصه ام و شنفته
امان از درد دوری امان از درد دوری
لحظه خداحافظی به سینه ام فشردمت
اشک چشمام جاری شد دست خدا سپردمت
دل من راضی نبود به این جدایی نازنین
عزیزم منو ببخش اگه یه وقت آزردمت
گفتی به من غصه نخور میرم و برمی گردم
همسفر پرستوها میشم و بر می گردم
گفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جدایی
گفتی تا چشم هم بزنی میرم و بر می گردم
عزیز رفته سفر کی بر می گردی
چشمونم مونده به در کی بر می گردی
رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ز حالم بی خبر کی بر می گردی
غمگین تر از همیشه به انتظار نشستم
پنجره ی امیدم و هنوز به روم نبستم
پرستوهای عاشق به خونشون رسیدن
اما چرا عزیز دل هرگز تو رو ندیدن
گفتی به من غصه نخور میرم و برمی گردم
همسفر پرستوها میشم و بر می گردم
گفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جدایی
گفتی تا چشم هم بزنی میرم و بر می گردم
عزیز رفته سفر کی بر می گردی
چشمونم مونده به در کی بر می گردی
رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ز حالم بی خبر کی بر می گردی
خیلی وقته که دیگه دلت واسم تنگ نمیشه
گل ابریشم من گل که دلش سنگ نمیشه
خیلی وقته که یه پیغومی ندادی واسه من
آخ چقدر قشنگه از عشق تو دیوونه شدن
تو میای تموم میشه هر چی غمه
روز دیدار تو روز عشقمه
زندگی عشقه همین دقایقه
زنده باد هر کی هنوز یه عاشقه
مثل تو عاشق عشقم منو بیگانه ندون
باز یه روز دستهای گرمت رو به دستهام برسون
با خودت عشق رو بیار گذشته هامو بسوزون
میدونم باز یه یه روزی تموم میشه فاصله مون
ای کاش خدا ما رو خسته از هم نکنه
خدا تنهایی رو نسیب آدم نکنه
نمی میره کسی که شد دلش زنده از عشق
خدا سایه عشق و از سرم کم نکنه
یه حلقه طلایی اسمتو روش نوشتم
می خوام بیام دستت کنم بیای تو سرنوشتم
دو تا دل از جواهر می خوام برات بیارم
که بندازم به گردنت همیشه یادگارم
می گیره دل بهونت میام به سوی خونت
اگه کسی ببینه می گم شدم دیوونت
می دونی توی دنیا به غیر تو ندارم
اگه بخوای دلم رو به زیر پات می زارم
نمی دونی دلی که بی قراره اگه بگی بله چه حالی داره
برات لباسی از حریر میارم نگینش از ماه پولک از ستاره
خدا کنه تا جون دارم باشی گل بهارم
یه روز نیاد به من بگی دیگه دوستت ندارم
بریز به روی شونه هات زلفهاتو دسته دسته
می خوام که تاج مروارید روی موهات بزارم
عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد
یادته یه روزتنگ غروب خورشید داشت می رفت تو ابرا
گفتی دیگه وقت رفتنه منو گذاشتی تنها
در این دیار خسته کش دیگر بریده نفسم
هر چه تلاش می کنم به آرامش نمی رسم
تا به تو تکیه کردم پشتمو خالی کردی
تو رسم دل شکستنو بد جوری حالی کردی
بیا ببین چه خسته ام غمین و دل شکسته ام
کوه غرور بودم حالا به خاک نشسته ام
خیال می کردم تو برام پشت و پناهی
با این همه خستگی هام یه تکیه گاهی
چه آرزوهایی که بر تو بستم بلور قلبمو به پات شکستم
دیگه امروز دیدنت خواب و خیاله
عشقتو دوباره داشتن حالا امید محاله
دلم می خواد که بر بال زمانه سپارم دل به سوی بیکرانه
روم در محضر داد خداوند بگیرم دامنش را بی بهانه
در اين دنيا من نكردم گناهی
فقط كردم به چشمانت نگاهی
اگر باشد نگاه من گناهی
مجازات كن هر طور كه خواهی
نگذار كه ياد ما را طعم تلخ اين حقيقت ببرد
اين حقيقت است:
كه از ياد برود، هر آنكه از ديده برفت
شب را دوست دارم
چون سياه است
سياه را دوست دارم
چون رنگ غم است
غم را دوست دارم
چون غمگينم
تو را دوست دارم
بی آنكه بدانم چرا؟